فریاد برآور ای کودک معصوم
ای زیبایی نهفته در عطر باران
و عشق تو در پس سفر پاییز بود
و فردایی دگر باز خواهند آمد پرندگان زیبا
خودشان قبل از آواز گوچ گفتند
شاید دیگر نیاید مسافر سپید پوش تو
در میان لطلفت های پاییز
می بینیم قدم های عمر جوان را
هر برگ زیبایی قشنگ
نغمه سرایی می کند قصه صد عاشق را
آن زمان که در گذرگاه زمان ایستاده ای
می توانی حک کنی خطی به شان زمان
و قلب ها را بشکافی
در خیال خود
تو برگ پائیزی هستی گه غمگینانه از منظر چشم تو
فرو می ریزد و به سوی نابودی است -----------