درد سادگی
سه شنبه, ۲۲ تیر ۱۴۰۰، ۰۲:۳۸ ب.ظ
همچو موج دریا
حال زار من را توان بیانی نیست
گهی نور امیدی را می تابانم بر دل
و دوباره خشم امواج و هراس و اضطراب جدایی
درد من خویشتن است
چگونه گاه اینچنین خفیف و نازل می شوم که یارم هم
تصمیم به دور زدن و گذر کردن از مرا می گیرد
درد من عاطفه و دلدادگی ست ، درد من ساده بودن است ، ساده دیدن ،صادق زیستن
این چه کشش و جاذبه احساسی درد آور است
بعد همه آفت ها و بی تفاوتی ها
اینچنین زار چو خسرو در پی شیرینم
۰۰/۰۴/۲۲